جوان بودن به سن و سال نیست! به دل است، به دلی که همیشه جوان است و امید همه است.
چرا فکر میکنند که حتما باید به سن جوانی رسید که امید آینده شد؟ شور و هیجان را سن شناسنامهای مشخص نمیکند!
ملاک جوانی که سن نیست، دل است!
و امید جمعی مستضعف به توست، به جوانی رعنا که به شناسنامه هزار را رد کرده است اما شور و هیجان جوانی را دارد، سالهاست که دارد و من صاحب این روز را شما میدانم، یا صاحب الزمان!
وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِین: و خواستیم بر کسانى که در آن سرزمین فرو دستشده بودند منت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم و ایشان را وارث [زمین] کنیم.(مائده/5)
نوشته شده توسط :فرزند زمان در 90/4/22 - 12:47 ص : : : نظر
شاید به خاطر صلواتهایش باشد، شاید به خاطر نیمهی ماهش و شاید چون جد را با خودش یکی میدانم، امتداد وجودی یک انسان کامل! که شعبان برایم ماه امام زمان «عجلاللهتعالیفرجهالشریف» است.
ماه رجب بیشتر خودم را میگویم و احساس میکنم باید حاجاتم را بگویم که زمان کم است، اما شعبان که میشود فضا از همان اولش از اولین میلاد بوی صاحب الزمان را میگیرد و دیگر جز صلوات و دعای فرج چیزی نمیتواند ورد زبانت باشد!
حتی وقتی کلمه به کلمهی مناجات شعبانیه را میخوانی، حس میکنی، انگار خدا تقلب رسانده که برای یک نفر دعا کنی! برای کسی که کل یازده ماه و حتی این ماه را هم برای تو دعا میکند و تو وظیفه داری برای ظهورش دعا کنی.
دعای فرج میخوانم و این آیه در ذهنم تکرار میشود:
وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِین: و خواستیم بر کسانى که در آن سرزمین فرو دستشده بودند منت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم و ایشان را وارث [زمین] کنیم.(مائده/5)
نوشته شده توسط :فرزند زمان در 90/4/20 - 4:12 ع : : : نظر
سالهاست که شعرش را خوانده ام، گاهی میخواندم و هرکه میشنید، میگفت: یعنی چه؟ خودم هم نمیدانستم! ولی این چند روز بیشتر میخوانم، بیشتر فکر میکنم، بیشتر مصداقش در ذهنم میآید! این روزها بیشتر فکر میکنم که چرا نه در پی عزم دیار خود باشم؟
زیاد میگویم که من ترجیح 50 به 500 میدهم! ترازوی من با بقیه فرق دارد! کسی میفهمد، نمیفهمد، نمیدانم، مهم هم نیست!
همهی اینها فقط بعد از شنیدن چند جمله بوده که مثل رعد و برق مرا گرفته است! نامردی بعضی مردم! چیزهایی که میشنوم و فکر میکنم با چه چیزی و به چه قیمتی باید معامله کرد؟
هر از گاهی این چنین اتفاقاتی میافتد و من فکر میکنم که کدام درست است؟ و کدام را باید ترجیح داد!
مثل رعد و برق که بعدش باران رحمت الهی است، باز رعد و برق به جانم افتاده!
هُوَ الَّذِی یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا ...: اوست کسى که برق را براى بیم و امید به شما مىنمایاند ...(رعد/12)
نوشته شده توسط :فرزند زمان در 90/4/15 - 11:52 ص : : : نظر
نخواستی، لیاقت نداشتم، قابل نبودم، در حد این حرفها نبودم، در حد همان بچگیهای کودکانه بودم؟
هرچه که بود، لیاقت ندادی!
میدانستم برای تو بودن، لیاقت میخواهد ولی هیچوقت فکر نمیکردم لایق نباشم! آنهم در ماه شعبان، ماه مهمانی! این چنین میزبانی هستید شما؟
یادت باشد، منکه یادم نمیرود، دلم را شکستی!
ولی خوشحالم که در این حد قابل دانستی که بفهمانی هنوز خالص نشدهام و من خواهان تو شدن هستم، اینها بهانه است، اله من.
قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّینَ : بگو من مامورم که خدا را در حالى که آیینم را براى او خالص گردانیدهام بپرستم (الزمر/11)
نوشته شده توسط :فرزند زمان در 90/4/12 - 9:50 ع : : : نظر
رنگش پریده بود. پرسیدم: چه شده؟ گفت: همینکه سوار ماشین شدیم، دایی صلوات فرستاد! یعنی رانندگی من اینقدر بد است که ترسیده و صلوات فرستاده تا سالم به مقصد برسیم؟
خندیدم و گفتم: دایی همیشه صلوات میفرستد. هر موقع هم که یادش میرود یا نمیخواهد بفرستد، ما به یادش میاندازیم. مخصوصا آن آخرش را که میگوید، جان راننده تازه میشود (برای سلامتی من گوینده، شما شنونده، کلاج و دنده و آقا (یا خانم) راننده صلوات!)
همهمان اعتقاد داریم که این صلواتها سالم به مقصد رسیدنمان را تضمین میکند. کاش آخرتمان را هم تضمین کند.
میگفتم و یاد این آیه بودم:
إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا: خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود مىفرستند اى کسانى که ایمان آوردهاید بر او درود فرستید و به فرمانش بخوبى گردن نهید(احزاب/56)
نوشته شده توسط :فرزند زمان در 90/4/8 - 9:25 ع : : : نظر