سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از بلاگ تا کربلا -->

به چشم سر نیامدی به پای دل در جای جای سفر همراهم بودی و من حضورت را حس می کردم.  هر منزل به یادت میگفتم  نایب الزیاره ام و لبخند محبتت جواز زیارتم بود و حالا که به شهرم بازگشته  ام، به دلم انداختی که سفرنامه را برایت بنویسم، پس به قلمم برکت عطا فرما! 


در طول سفر، سه مسجد رفتیم و چهار امامزاده، یک قبرستان با شکوه و دو یادگار کربلا!

مسجد سهله که می گویند امام ظهور کند آنجا منزل می گیرد!قبر آیت الله قاضی 

مسجد کوفه که جای جایش علی علیه السلام را با عدلش حس می کردی!

و مسجد امامزاده محمد علیه السلام برادر امام هادی که مسجد و امامزاده را یکی کرده اند!

یَا بَنِی آدَمَ خُذُواْ زِینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسْجِد...: اى فرزندان آدم زینت های خود را به مساجد ببرید... (اعراف/33)

زینتی جز دل گناهکار اما امیدوار به فضل الهی نداشتم و نماز تهیت می خواندم که پاک شوم.

 

امامزاده عباس، سقای دشت کربلا، دو طفل مسلم و امامزاده محمد  علیهم السلام

آنجا فقط تسبیح به دست بودم و چشم به مزارهای شریف و در ذهنم تکرار می شد: ... وَاذْکُر رَّبَّکَ کَثِیرًا وَسَبِّحْ بِالْعَشِیِّ وَالإِبْکَارِ:.. و پروردگارت را بسیار یاد کن و شبانگاه و بامدادان [او را] تسبیح گوى. (آل عمران/41)

 

قبرستان وادی السلام که هود و صالح از انبیاء الهی مدفون بودند و چه عرفایی که  آنجا آرام گرفته اند.

وقتی باید رفت چه زیباست اینگونه رفتن که انا لله و انا الیه راجعون (بقره/156)

 

و دو یادگار کربلا، تل زینبیه و خیمه گاه!

 

مهمان خوان کرم دو امام و یک امامزاده شدیم.

غذای حضرتی امیرالمومنین و حسین علیه السلام و عباس سالار عشق.

و تنها زمزمه ام بود: رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ: پروردگارا من به هر خیرى که به سویم بفرستى سخت نیازمندم. (قصص/24) 

 

از نزدیک با کارهای فرهنگی دو امام و یک امامزاده آشنا شدیم.

حضرت علی، حسین و عباس علیهم السلام

با امکانات کمشان و فعالیت های زیادشان عامل بودند:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَافْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ: اى کسانى که ایمان آورده‏اید رکوع و سجود کنید و پروردگارتان را بپرستید و کار خوب انجام دهید باشد که رستگار شوید.  (حج/77)

همسفران برایمان دو جلسه گذاشتند.

یکی کلی برای اشنایی وبلاگ نویس ها و یکی هم دخترانه، برای آشنایی بیشتر وبلاگ نویسان خانم، اقایان هم برای خودشان همچین جلسه ای گذاشتند.

می خواستند هرچه بیشتر با هم اشنا شوند و اهداف مشترکشان را پیگیری کنند: ... وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى ...: در نیکوکارى و پرهیزگارى با یکدیگر همکارى کنید. (مائده/2)

 

یک نفر برایمان سخنرانی کرد.

آیت الله صدیقی به طور اتفاقی هم هتلی مان در نجف شد و یک شب برایمان باب هایی از معرفت را باز کرد.

و

و دل را جا گذاشتم!

کربلا، بین الحرمین.

 

و از شما می خواهم این خاطرات را فراموش نکنم و به دعایم آمین بگویید:

....وَاذْکُر رَّبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَ قُلْ عَسَى أَن یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا: و چون فراموش کردى پروردگارت را یاد کن و بگو امید که پروردگارم مرا به راهى که نزدیکتر از این به صواب است هدایت کند.  (کهف/24)

 

از زائر به عزیز موسی بن جعفر علیه السلام(1)


  • کلمات کلیدی : قرآن، امام رضا، زائر
  • نوشته شده توسط :فرزند زمان در 90/5/8 - 10:0 ص : : : نظر


    به چشم سر نیامدی به پای دل در جای جای سفر همراهم بودی و من حضورت را حس می کردم.  هر منزل به یادت میگفتم  نایب الزیاره ام و لبخند محبتت جواز زیارتم بود و حالا که به شهرم بازگشته  ام، به دلم انداختی که سفرنامه را برایت بنویسم، پس به قلمم برکت عطا فرما! 

     

    سفر عشقمان از دوشنبه 27 تیرماه شروع شد و دوشنبه 3 مرداد به پایان رسید، با شوق رفتیم و با بهت برگشتیم!

     

    سه شب مهمان نجف اشرف و مولای بی رقیب بودیم، سه شب غرق محبت حسین و یک شب مبهوت اجازه ی حضور در کاظمین که به هرکس گفتیم متعجب شد که چطور اجازه دادند یک شب تا صبح در حرمشان بمانید! و ما در جواب فقط می  گفتیم:

    ... هذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ...: این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسى مى‏کنم.. (نمل/40)

     حرم حضرت امیر

    غمگین مظلومیت سه امام همام شدم!

    نجف: امیر المومنین(علیه السلام) که هنوز علما به توافق نرسیده اند که چه کسی نماز جماعتش را بخواند و نماز را اغلب شکسته می خوانند و فقرا که زیادند و امام ما نمی پسندیدند، مظلومیتش، فریاد درگلوی مبارکش را می شد در ایوان طلا دید، همانجا که می گویند عجب صفایی دارد.

    سامرا: امام هادی و حسن عسگری علیهم السلام که جد و پدر صاحب الزمان عج الله هستند و کل شهر سنی نشین است و گنبدشان را زده اند، گرمایش همراه با غم بود، همه ی زائران دل غمین بودند. آنجا بیش از یک ساعت اجازه ی ماندن نداشتیم  چون امنیت پایین بود.

    و ندایی در درونمان تکرار می کرد: وَمَن کَفَرَ فَلَا یَحْزُنکَ کُفْرُهُ إِلَیْنَا مَرْجِعُهُمْ ... : و هر کس کفر ورزد نباید کفر او تو را غمگین  گرداند بازگشتشان به سوى ماست ... (لقمان/23)

     

    غبطه خور ساکنین در جوار ملکوتی دو امام مهربان و یک امامزاده ی با وفا شدم!

    نجف: آرزویم ماندن در جوار پدرم بود، غم داشت ولی غمش کمرشکن نبود، شیعیان آنجا مظلوم و مهربان بودند.

    کربلا: پیش سلطان عشق و عباس یار با وفای امام، مگر می شود نخواهی بمانی؟

    دیدنشان روح را جلا می دهد و فکر اخرت را زیاد می کند، برای من که فراموش کارم، بودن در جوارشان ذکر مدام است، خوانده ام:  ... فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَلَا یَغُرَّنَّکُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ: زنهار تا این زندگی دنیا شما را نفریبد و زنهار تا شیطان شما را مغرور نسازد. (لقمان/33)

     

    ادامه دارد...


  • کلمات کلیدی : قرآن، امام رضا، زائر
  • نوشته شده توسط :فرزند زمان در 90/5/6 - 2:29 ع : : : نظر


    در کاروان دعوا شده بود و برای این‌که شاهد دعوا نباشم به حرم پناه برده بودم و نمی‌دانستم چه کار باید بکنم که به دلم افتاد، صلوات امام را حفظ کنم. 

    صلواتش را دوست داشتم اما هیچوقت فرصت حفظ کردنش دست نداده بود. همراه با بوی عطر حرم، رو به روی ضریح با چشمانی بسته می‌خواندم و با هر تکرار بهشت برایم جلوه می‌کرد. حرم رضوی

    زمانی که احساس کردم حفظ شده‌ام و گاه رفتن است، چشمانم را باز کردم و خواهرم را دیدم که با چشمانی گریان بالای سرم ایستاده است. به دنبالم تمام صحن‌ها را گشته‌بود و در آخر به دلش افتاده بود که بیاید اینجا!

    تا مدتها می‌گفت: تو را امام‌رضا«علیه السلام» برایم پیدا کرد و من می‌دانم که آن فرصت طلایی ای بود که امام برای حفظ شدن صلوات خاصه‌‌اش به من محبت کرده بود.

     اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ: خدایا درود فرست بر على بن موسى آن بزرگوارى که او را پسندیدى و خوشنود ساختى بوسیله او هر که را خواستى از آفریدگانت خدایا چنانچه گرداندى آن حضرت را حجتى بر آفریدگانت و قیام کننده به دستورت و یاور دینت و گواه بر بندگانت و چنانچه آن جناب خیرخواهى نمود براى ایشان در پنهانى و آشکار و دعوت کرد براه تو با کلمات حکیمانه و پند و اندرز نیکو پس درود فرست بر او بهترین درودى را که فرستى بر یکى از دوستانت و از برگزیدگان از خلق خود.


  • کلمات کلیدی : قرآن، امام رضا
  • نوشته شده توسط :فرزند زمان در 90/4/7 - 10:4 ع : : : نظر


    شب بود، همه جا تاریک بود و من در صحن‌ها دنبال تو می‌گشتم. امام طلبیده بود و من بعد از زیارت اذن گرفته بودم که مشتاقانه دنبال یکی از عاشقانش باشم!مسیح

    تعریفت را زیادشنیده بودم، زندگینامه ات را خوانده بودم و عکس روی جلد کتابت من و همه‌ی کسانی که می‌دیدند را یاد مسیح می‌انداخت!

    تو همان بودی که می‌گفتی «انسان باید تزکیه نفس داشته باشد» و من ساعت‌ها بی‌قراری کرده بودم! تو عاشق بودی، عاشق امام و من دوست داشتم ببینمت حتی بعد از وفاتت!

    شنیده بودم که صحن ازادی خانه‌ی ابدی را برگزیدی، همه دنبال مرحوم نخودکی بودند و من مست دیدار تو!

    در بسته و چراغ‌ها خاموش بود. دست گذاشتم روی شبکه‌های چوبی و پنجره‌ی شیشه‌ای و  از پشت پنجره دیدمت، همان عکس را روی مزارت گذاشته بودند، مسیح‌وار!

    برایت از پشت شیشه فاتحه خواندم و مدام در ذهنم تکرار می‌شد:

    رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاء الزَّکَاةِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ: مردانى که نه تجارت و نه داد و ستدى آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زکات به خود مشغول نمى‏دارد و از روزى که دلها و دیده‏ها در آن زیرورو مى‏شود مى‏هراسند(نور/37)

     


  • کلمات کلیدی : قرآن، امام رضا
  • نوشته شده توسط :فرزند زمان در 90/4/5 - 4:37 ع : : : نظر


    یاد آن خوابی افتادم که چندباری دیده بودم و تعبیرش را نمی‌فهمیدم.حرم رضوی

    من با همان رفیقان شفیق چند ساله بودیم و نزدیک صلاه ظهر بود. همه در خانه‌ی ما بودند و با هم عزم رفتن به نماز جماعت در حرم را کردیم!

    مادرم تعجب کرد و پرسید: از اینجا چطوری نماز ظهر را می‌روید حرم؟ و من به تعجب او تعجب کردم و گفتم: ما هر نماز را در حرم هستیم، شما چرا نمی‌آیید؟

    ما تهران بودیم و حرم در مشهد مقدس!

    و قلب‌هایمان حرمش شده بود:

    فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ: در خانه‏هایى که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت] آنها رفعت‏ یابد و نامش در آنها یاد شود در آن [خانه]ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش مى‏کنند.(نور/ 36)

     


  • کلمات کلیدی : قرآن، امام رضا
  • نوشته شده توسط :فرزند زمان در 90/4/5 - 3:13 ع : : : نظر

       1   2      >