سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از بلاگ تا کربلا -->

عشق هرکس یک چیز است، یکی به فرد، یکی به شهرت، یکی به کار و یکی...

و من آن یکی بودم که سال ها حسرت به دل معلم قرآن شدن را به دوش می کشیدم و پدری که آرزوی همیشگی اش برای آخرین فرزندش معلم قرآن شدن بود.

امروز به آرزویم رسیدم

به معجزه می مانست، هم تماس گرفتنشان, هم آزمونشان و هم اینک پذیرفته شدنم در مدارس قرآنی آموزش و پرورش.


پدر نیست

اما لبخندش را حس می کنم.

خدایا لیاقت هم بده.


  • کلمات کلیدی : دل‏نوشته، قرآن
  • نوشته شده توسط :فرزند زمان در 91/2/3 - 11:33 ص : : : نظر


    دوستش داشت، لحظه لحظه‌ی عمرش را به او فکر کرده‌بود، همه‌ی جاهای خالی زندگیش را آرزوی حضور او پر کرده بود، هر دویشان این‌گونه بودند. نه ابراز علاقه‌ای شده بود و نه حتی حرفی زده بودند اما همه می‌دانستند که همدیگر را می‌خواهند و منتظر بودند که یک روز این قفل شکسته شود و شد.

    بعد از ده سال، علاقه ی در دل به زبان آمد و رابطه‌ای شکل گرفت، اما به بیش از یک ماه نکشید که فهمیدند به درد هم برای یک عمر زیر یک سقف بودن نمی‌خوردند، از هم رویا ساخته بودند و واقعیت چیز دیگری بود! همه چیز تمام شد، به همین سادگی و به همین تلخی!

    پسر دوست داشت رابطه شکل دیگری بیابد، شکلی غیرشرع و فکر می‌کرد دختر به این‌همه سال عاشقی با این پیشنهاد موافقت می‌کند اما دختر نخواست، پس قرار شد جمله آخر را بگویند.

    پسر ناباورانه آرزو کرد که خدا بهتر از او را به دختر بدهد و دختر هم همین را از خدا خواست ولی جمله آخرش این نبود، گفت: راضی به رضای خدایم! و با دلش گفت:‌ این هم آزمایش الهی است و من مطیع امر اویم و تکرار کرد:‌ اَحْسِبَ النّاسُ اِنْ یُتْرَکُو اَنْ یَقُولُوا آمنَّا وَ هُمْ لایُفْتَنُونَ:‌ آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردیم رها می شوند و مورد آزمایش قرار نمی گیرند؟(عنکبوت/2)

     و صدای فریاد شیطان را شنید.


     

    * برداشت آزاد از عشقی زیبا


  • کلمات کلیدی : قرآن
  • نوشته شده توسط :فرزند زمان در 90/11/6 - 2:57 ص : : : نظر


    زندگی هم سختی دارد هم راحتی، هرچند که تو فقط سختی‌هایش را ببینی،‌ هرچند که در کشوری باشی که در حال گذار است و  فقط در این بین مواظب این باشی که کسی از دستت گلایه نکند، دل کسی را نشکنی، سکوت بی مورد نکنی و حرف بی‌جا نزنی! من قرآن می خواندم و نوشته بود از رحمت خدا ناامید نشوید و استادمان می گفت مواظب باشید که شیطان امید را از شما نگیرد!

    حرف‌های استادم هر از گاهی در ذهنم تکرار می‌شود، حرف‌هایی که هر بار در کلاس اخلاق برایمان می‌زد،‌ می‌شنیدیم‌، کم سن بودیم و فکر می‌کردیم که می‌شود به این راحتی‌ها سختی‌های زندگی را ندیده گرفت و فکر می‌کردیم که شیطان چطور می‌تواند انسان را ناامید کند؟ شیطان مگر می‌تواند به این راحتی‌ها این سرمایه آدم را از او بگیرد و حالا که  سختی زیاد شده و  کم کم احساس می کنم چیزی در درونم دارد از دست می رود بیشتر یاد حرف استادم می افتم اما ناامید نیستم.

    خدایا شیطان آمده و من منتظر معجزه‌ام که خودت فرمودی: ان مع العسر یسری (انشراح/6)


  • کلمات کلیدی : قرآن
  • نوشته شده توسط :فرزند زمان در 90/10/27 - 4:39 ع : : : نظر


    به نماز جمعه رفته بودیم و خطبه‌ اول نماز، امام جمعه مصلی حرم شاه عبدالعظیم صحبت که می‌کردند، یک نکته برایم آشنا بود اما عجیب در گوشم صدا می‌کرد. از فضایل سید الساجدین«علیه السلام» بود. اینکه هرچه پیش می‌آمد سجده شکر می‌کردند. به خیر، به توفیق طاعت، به خوشی، به سلامتی، به رد شدن بیماری، به ...

    و بعد از آن سجده شکر برایم مصداقی تر شده است، این روزها بیشتر فکر می‌کنم که خدای خوبی دارم.

    فاذکرونی اذکرکم واشکروا لی ...: پس ای مومنان ،مرا یاد کنید ،یادتان می کنم و سپاسگذاری کنید. (بقره/152)


  • کلمات کلیدی : قرآن
  • نوشته شده توسط :فرزند زمان در 90/9/29 - 1:54 ص : : : نظر


    هرچه خوانده‌بودم را مرور کردم، آیه آیه‌اش را! هیچ جایش برای یک مسافر که قصد رفتن دارد و آدمی که دلش می‌سوزد و می‌داند که او با رفتنش رشد می‌کند و نباید جلویش را گرفت،‌ ندیدم!

    نه خوانده‌ام نه به گوشم رسیده‌است.

    هیچ جای قرآن ننوشته بود

    فی امان الله (بی‌منبع)


    شما اگر دیدید، خواندید، برایم بگویید


  • کلمات کلیدی : قرآن
  • نوشته شده توسط :فرزند زمان در 90/9/20 - 11:2 ع : : : نظر

    <      1   2   3   4   5   >>   >