یاد آن خوابی افتادم که چندباری دیده بودم و تعبیرش را نمیفهمیدم.
من با همان رفیقان شفیق چند ساله بودیم و نزدیک صلاه ظهر بود. همه در خانهی ما بودند و با هم عزم رفتن به نماز جماعت در حرم را کردیم!
مادرم تعجب کرد و پرسید: از اینجا چطوری نماز ظهر را میروید حرم؟ و من به تعجب او تعجب کردم و گفتم: ما هر نماز را در حرم هستیم، شما چرا نمیآیید؟
ما تهران بودیم و حرم در مشهد مقدس!
و قلبهایمان حرمش شده بود:
فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ: در خانههایى که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت] آنها رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود در آن [خانه]ها هر بامداد و شامگاه او را نیایش مىکنند.(نور/ 36)
نوشته شده توسط :فرزند زمان در 90/4/5 - 3:13 ع : : : نظر