به چشم سر نیامدی به پای دل در جای جای سفر همراهم بودی و من حضورت را حس می کردم. هر منزل به یادت میگفتم نایب الزیاره ام و لبخند محبتت جواز زیارتم بود و حالا که به شهرم بازگشته ام، به دلم انداختی که سفرنامه را برایت بنویسم، پس به قلمم برکت عطا فرما!
سفر عشقمان از دوشنبه 27 تیرماه شروع شد و دوشنبه 3 مرداد به پایان رسید، با شوق رفتیم و با بهت برگشتیم!
سه شب مهمان نجف اشرف و مولای بی رقیب بودیم، سه شب غرق محبت حسین و یک شب مبهوت اجازه ی حضور در کاظمین که به هرکس گفتیم متعجب شد که چطور اجازه دادند یک شب تا صبح در حرمشان بمانید! و ما در جواب فقط می گفتیم:
... هذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ...: این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسى مىکنم.. (نمل/40)
غمگین مظلومیت سه امام همام شدم!
نجف: امیر المومنین(علیه السلام) که هنوز علما به توافق نرسیده اند که چه کسی نماز جماعتش را بخواند و نماز را اغلب شکسته می خوانند و فقرا که زیادند و امام ما نمی پسندیدند، مظلومیتش، فریاد درگلوی مبارکش را می شد در ایوان طلا دید، همانجا که می گویند عجب صفایی دارد.
سامرا: امام هادی و حسن عسگری علیهم السلام که جد و پدر صاحب الزمان عج الله هستند و کل شهر سنی نشین است و گنبدشان را زده اند، گرمایش همراه با غم بود، همه ی زائران دل غمین بودند. آنجا بیش از یک ساعت اجازه ی ماندن نداشتیم چون امنیت پایین بود.
و ندایی در درونمان تکرار می کرد: وَمَن کَفَرَ فَلَا یَحْزُنکَ کُفْرُهُ إِلَیْنَا مَرْجِعُهُمْ ... : و هر کس کفر ورزد نباید کفر او تو را غمگین گرداند بازگشتشان به سوى ماست ... (لقمان/23)
غبطه خور ساکنین در جوار ملکوتی دو امام مهربان و یک امامزاده ی با وفا شدم!
نجف: آرزویم ماندن در جوار پدرم بود، غم داشت ولی غمش کمرشکن نبود، شیعیان آنجا مظلوم و مهربان بودند.
کربلا: پیش سلطان عشق و عباس یار با وفای امام، مگر می شود نخواهی بمانی؟
دیدنشان روح را جلا می دهد و فکر اخرت را زیاد می کند، برای من که فراموش کارم، بودن در جوارشان ذکر مدام است، خوانده ام: ... فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَلَا یَغُرَّنَّکُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ: زنهار تا این زندگی دنیا شما را نفریبد و زنهار تا شیطان شما را مغرور نسازد. (لقمان/33)
ادامه دارد...
نوشته شده توسط :فرزند زمان در 90/5/6 - 2:29 ع : : : نظر