سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از بلاگ تا کربلا -->

تا شروع کرد به حرف زدن، از غصه‌هایش گفت،‌ از این‌که چقدر عقب است، این‌که شاگرد زرنگ دانشگاه بوده و با اهمال کاری فرصت‌های خوب را از دست داده است.ستاره

مدام هم، خودش را و گذشته اش را با حال و آینده‌ی دوستانش مقایسه می‌کرد، اینکه من چه بودم هم دوره‌ای هایم چه بودند، آن‌ها کجایند، من کجایم!  

هرچه می‌گفتم به خرجش نمی‌رفت که ‌آینده از آن غصه‌خورها نیست،‌ گذشته را باید پل آینده کرد، حال که فکر می‌کنی پل نیست،‌ اینقدر حسرت نخور‌ و از اول شروع کن و می خواستم همان روایتی که از امام هادی علیه السلام که جانم فدایش باد‌ را به او بفهمانم، فرمودهاند:  اُذکُر حَسَراتِ التَّفریطِ بِأَخذِ تَقدیمِ الحَزمِ:  بجای حسرت و اندوه برای عدم موفقیتهای گذشته، با گرفتن تصمیم و اراده قوی جبران کن. (میزان الحکمة، ج7، ص454)

اما او گوش نمی‌کرد، تمام وجودش حسرت بود.

بعد از خدا حافظی، با خود فکر کردم، چقدر خوب است که عزیزانی داریم که حرف‌هایشان هادیمان است!

قرآن را باز کردم،‌ این آیه آمد:«و علامات و بالنجم هم یهتدون: ‌آنان بوسیله ستاره راه می‌یابند.»(نحل/16)

 

پیوسته به موج وبلاگی «جانم فدای امام هادی - علیه السلام-»


  • کلمات کلیدی : قرآن، موج
  • نوشته شده توسط :فرزند زمان در 90/2/25 - 1:33 ص : : : نظر