هرکس نظری داره، منم هیچی یاد نگرفته باشم اینقدر بلد شدم که تا تحقیق نکردم، نقدی نکنم و نظری ندم!
بخاطر همین نفی نمیکنم اما اعتقاد هم ندارم، آخه بعضیها میگن راسته و بقیه هم میگن دروغه! ولی به نظرم به یکبار امتحانش میارزه!
یکی از آشنایان گفته بود بلده فال چای قهوه بگیره!
ما هم از ذوق برای اولین بار چای با تفاله ریختیم توی فنجون(البته اینقدر حرفهای بود که چای در استکان هم بتونه بگیره، اما مراسم باید کاملا رسمی برگزار میشد!) و با هزار امید و آرزو سر کشیدیم و هرکس به ترتیب آینده خودش رو، دشمناش، دوستاش، سفر به داخل و خارج و اشیاء گمشده و ... رو میدید
تا نوبت به من رسید!
برای من از بین اونهمه چیز که فکرش رو میکردم، یه عدد دراومد
آخرین روز از آخرین ماه از آخرین سی و یکمِ همین سال، خبری بهت میرسه که اینقدر خوشحال میشی که دیگه هیچوقت تو عمرت اینقدر خوشحال نه شدی نه خواهی شد!
منکه چیزی نفهمیدم، بخاطر همین هم به روی خودم نیاوردم، اصلا هم فال برام مهم نبود!
اما از سرِ کم بودن موضوع، این رو به دوستم که اونم زیاد اعتقادی به این کارها نداره گفتم و برعکس تصورم خیلی با اشتیاق گفت که منظورِ آشناتون: «آخرین سی و یکمِ آخرین ماهِ یعنی سی و یک شهریوره»!
من که بعد از دوماه همه چیز رو فراموش کرده بودم، همین هفته پیش باز حرف کم اومد و رفیق شفیق، ما رو یاد آخرین... انداخت!
امروز سی و یکمِ شهریوره!
از صبح هزار تا آرزو به یادم اومده که شاید برآورده شدن اونها خوشحالم کنه!
اما...
اول گفتم شاید جواب کنکوره!اما نه چون نزدیک به یک ماهه که اومده و خیلی هم خوشحال نشدم!
پیدا کردن کار؟
قبول شدن یکی از دوستام که پیگیرِ اعتراض به نتایج کنکوره؟
ازدواج یکی اعضای خانوادهام؟
ازدواج صمیمیترین دوستم؟
ازدواج یکی از دوستان صمیمیام؟
خریدن خونة یکی از بچهها؟
پیدا شدن کار برای برادرم؟
شِفای دایی، عمه، شوهر عمه و در کل شِفای یکی از مریضهای منظور؟
شنیدن صدای دوستی که مدتهاست گمش کردم(همکلاسی دوران دبیرستان)؟
رسیدن خبر از دوستی که هیچخبری ازش ندارم(همکلاسی دوران راهنمایی)؟
اما هیچکدوم از اینها نهایت آرزوم که با برآوردهشدنش بینهایت خوشحال بشم نیست!
ظهور آقا صاحب الزمان(عجاللهتعالیفرجهالشریف)؟
پیروزی قدس شریف؟
اسمم در سفر مکه یا کربلا یا سوریه (کلا سفر زیارتی) در بیاد؟
شاید اگر خیلی معنوی بودم، بینهایت خوشحال میشدم الان که با شنیدنش خوشحال میشم اما نه بینهایت، شاید بعدا معنویتر شدم و شد نهایت آرزوم!
زیاد به فکر عاقبتم نبودم وگرنه!
خبر مرگم؟
...
نزدیکِ عصره و هنوز من با خودم به توافق نرسیدم که اون چیزی که منو خیلی خوشحال میکنه چیه!
نوشته شده توسط :فرزند زمان در 87/6/31 - 3:34 ع : : : نظر