هرجا را نگاه کنی عظمت خدا را میبینی. بیشتر زمانها حواست نیست ولی خدا حواسش هست، نقاشیهایش را به رخت میکشد تا یادش کنی. همین بهار، مگر کم نقاشی خداوند است؟ به هرکجا که نگاه میکنی، خداوند هنرنمایی کردهاست.
بهار شدهاست و همه چیز طراوت عجیبی گرفتهاند، اما من مسحور چشمانی شدهام که انگار خدا تمام زیبایی خلقتش را به کار برده و در آن چشمان دلنشین، تمام هنرنماییاش را صرف کردهاست.
هنوز نمیتواند حرف بزند و یا حتی راه برود، اما در دل همه جا باز کردهاست.
تمام امروز در بغلم بود. تنها کودکی است که دوستش دارم و لحظهای با او بودن را به کل دنیا نمیدهم.
اوایل فکر میکردم چون هم نام و هم فامیلم است دوستش دارم، اما امروز وقتی چشمانش در چشمانم گره خورد، فهمیدم نه! چیز دیگری بینمان هست که هنوز نمیدانم.
پدر و مادرش هم جادوی زیبایی دخترشان هستند، خواهر بزرگترش نیز هم، اما من امروز مسحور نقاشی خدا بودم، که چه زیبا خلق میکند و چه امانتهایی را به دستمان میسپرد!
نوه دایی برای پدر و مادرش نیست، برای من هم نیست، هدیهی خدا برای یادآوری است، کاش یادمان باشد.
آیهای مناسب چشمانش و حالم نیافتم، سحر چشمانش مرا گرفته بود، چشمان زهرای زیبای من!
به یادش بودم که این آیه به دلم نشست و فکر میکنم جز این هم نباید باشد: سبحان الله
وَ لِلَّـهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّـهِ إِنَّ اللَّـهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ : به هر جا روکنید بسوی الله و چهره و قبله او رو کرده اید(بقره/115)
نوشته شده توسط :فرزند زمان در 90/1/3 - 4:43 ص : : : نظر