سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از بلاگ تا کربلا -->

شله زرد نذریسوپ را که روی اجاق گاز گذاشتم، بوی برنج بلند شد، تا به حال اینطور نشده بود، بویش عجیب دلچسب بود. انگار «شله زرد» را پخته باشی، در ظرف ریخته و منتظر پخش شدنش باشی. برنج داخل آب و در ظرف بود اما بویش ...


نمی‌خواستم بپزم، درست است که از بیست و هشتم صفر تصمیم گرفتم دوباره «شله زرد» پختن را شروع کنم، اما نزدیک عصر است و امروز شنیده‌ام که بیشتر مردم محیای جشن امامت امام زمان«عج الله تعالی فرجه‌الشریف» هستند تا شهادت پدر بزرگوارشان.


 دیروز هم کلا یادم رفته بود و بعد از شنیدن پیام تسلیت از تلویزیون تازه رفتم و برنج را خیس کردم، از صبح با خودم می‌گفتم شاید قسمت نیست و درست هم نباشد که امروز نذری یا خیراتی‌ای پخش کنم، این بود که کلا منصرف شده بودم.


اما بوی برنج غریب بود. به سمت قابلمه رفتم و یاد پیامکی افتادم که امروز صبح به دستم رسیده بود: غریب می‌شود آری، که رسم بر این است، در این قبیله اگر هر کسی«حسن» باشد...


لایق باشم، در حال پختن «شله زرد» هستم، نه در حد زیاد، در حد وسعم، در حد همین ساختمان خودمان، اگر هم نشد در حد همین اهالی خانه، شاید هم خیراتی برای مادرم باشد که اولین بار وقتی گفتم می‌خواهم «شله زرد» نذری بپزم با خوشحالی روغن و شکر را به من داد و همیشه ایام شهادت ائمه«علیهم السلام» یادآوری می‌کرد که «شله زرد» را بپزم.

 


  • کلمات کلیدی : مکاشفات
  • نوشته شده توسط :فرزند زمان در 91/11/1 - 4:58 ع : : : نظر