من فکر میکنم کسانی که علاقمندند بیشتر هم عاشقی میکنند هم درد می کشند و هم کمتر به چشم می آیند. کسانی که علاقمندند در سکوت و تنهایی خودشان اشک می ریزند و در مقابل کسی که به او علاقمندند فقط لبخند می زنند.
کسانی که عاشقند تک بعدی اند، یا باید به عشق رسید یا نرسید! هیچ راه دیگری ندارند. اما علاقمند که باشی هم میتوانی برسی، هم می توانی نرسی، هم اگر رسیدی خوشبختی و هم اگر نرسیدی باز خوشبختی!
علاقمندی مثل یک آهنگ موسیقی در تمام زندگی علاقمند جریان دارد
همه عاشق ها را می فهمند چون در زندگی حداقل یکبار طعم خواستن را چشیده اند ولی کمتر کسی است که احساس یک علاقه مند را فهمیده باشد!
علاقمند نیازی به بیان علاقه اش ندارد! به نوعی همیشه در خود فرو میرود و فقط نگاه می کند، یک نظاره گر منفعل.
شاید گاهی عشق او را فرا بگیرد و بیان کند اما رسیدن یا نرسیدن مقصد نهایی علاقه اش نیست، علاقه در زندگی او همیشه هست.
آدم در عشق ممکن است شکست بخورد اما در علاقه هرگز!
شاید همین باشد که در قرآن حرفی از عشق ندیدم، قرآن پر از علاقه است، علاقه جاری و ساری خدا به بندگانش.
من هم دوست دارم علاقمند باشم نه عاشق.
نوشته شده توسط :فرزند زمان در 91/8/24 - 12:55 ع : : : نظر