دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم؟ کامنت گذاشته بودند که چرا از تو، شهید سیدحسین علم الهدی، خواستهام که بیایی و به خودم زحمت رفتن به مناطق عملیاتی و دیدن دوبارهی هویزه را نداده ام! اما خدای من بزرگتر و مهربانتر از این حرفهاست.
بعد از نوشتن پست تو بیا منتظر عکس العملت بودم، منتظر هدیهی خدا و ساعتها فکر میکردم که چطور میتوانی بیایی، بیایی تهران، همانجایی که برای پخش کردن اعلامیهها آمده بودی! اما تو نیامدی، من هم نیامدم، امام رئوف هردویمان را مهمان کرد.
مهمانی ناخوانده و من نایب الزیارهی تو شدم.
در این سفر عجیب که تنها در عرض دوساعت همه چیز هماهنگ شد و ما فقط یک ربع وقت داشتیم توشهی 5 روزه را جمع کنیم و برویم، نایب الزیارهات شدم.
مشهد همان شهری که یک سال در دانشگاهش درس تاریخ خواندی و آنقدر اطلاعاتت زیاد بود که استاد را زیر رگبار سوالاتت میخ کوب میکردی، مشهد شهر خاطرههایت که هر روز به زیارت حضرت رضا علیه السلام مشرف میشدی.
من نایب الزیارهات شدم، هرچند که حضورت را در تمام سفر حس میکردم و دوست دارم تفسیر این آیه را با عشق بخوانم، تو زنده ای.
وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ: هرگز کسانى را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند. (آل عمران/169)
نوشته شده توسط :فرزند زمان در 90/12/10 - 7:37 ع : : : نظر