وجوه اشتراکمان آن زمان زیاد بود، تجرد، 22سالگی، تاریخ عروجت بسیار شبیه تاریخ ورودم بود و زمان آشنایی با تو همان زمان پرکشیدن تو بود. تو در 22 سالگی به آسمان رفتی و من در همان سن تازه با تو آشنا شدم.
تمام ویژگیها را داشتی و بهترین الگو در همان سن و سالم! و به عشق تو همه چیز را خواستم و دعای هر روزهام این شد که بیشتر شبیه تو شوم و اینقدر این خواسته در من شدت گرفت که سالها روز میلادم را از یاد میبردم و ثانیه ها برایم روز عروجت را رقم میزدند.
سفر به جنوب برای من تجدید عهد هرساله با تو بود که در 59/10/16 رفتی و من بعد از تو در همان روز و ماه به دنیا آمدم و روح من شدی برای همیشه!
این روزها که همه عازم مناطق عملیاتی جنوب هستند، دلم هوای تو کرده اما دوست ندارم بیایم، دوستتر دارم که تو بیایی!
نمیدانم هر کس تفسیرش از زنده بودن شهدا چیست اما بیشتر میخواهم که تفسیرش این باشد که اگر بخواهی میتوانی بیایی! روح من از هویزه تا تهران برای تو راهی نیست...
وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ: هرگز کسانى را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند. (آل عمران/169)
نوشته شده توسط :فرزند زمان در 90/11/29 - 1:1 ص : : : نظر