مدتها قبل از سفر گفته بودند، رفتی اشکهایت را برای کربلا نگه دار. روضه هایی که بلدی را بخوان، تکرار کن، یادت باشد. حاجت های همه را بنویس انجا بگویی ها کسی از قلم نیفتد. یادت نرود، قرآن ببر، مفتایح ببر، مفاتیح آنان عربی است،درگیر میشوی، خودت مفاتیح بردار. زیارت عاشورا یادت نرود. نخوابی! حرف نزنی! با وضو باشیها!
یادت باشد آنجا دیگر شاید تکرار نشود، ادب کن، زیاد دعا بخوان، نماز بخوان. مات نشوی ها، حواست باشد!
و ما در بدو ورود، وقتی از آخرین اتاق گشت رد شدیم، با خیل عظیم جمعیت وارد محوطه شدیم، سمت چپ حرم عباس«علیهالسلام» بود و صدها قدم آنطرف تر حرم امام حسین«علیهالسلام»
و من هیچ حرفی، هیچ دعایی، هیچ نذری یادم نبود، حتی در طول این سه شبانه روز هیچ روضهای به زبانم جاری نشد. نصایح فایده نکرده بود، مات شده بودم، مات.
تنها ذکر مداومم آنجا سلام زیارت عاشورا بود.
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین«علیهم السلام»
نوشته شده توسط :فرزند زمان در 90/9/13 - 1:41 ص : : : نظر