برگه های قرعه کشی را دادند، مثل همیشه، یک برگه که مطمئنا نام من در آن نخواهد بود! برگه را گرفتم روی ساک گذاشتم و کیف را روی برگه و شروع کردم به نوشتن صحبت های سخنران.
میان برنامه کلیپ آشنایی بود، حدادیان میخواند: یاد امام و شهدا دلو می بره کرببلا... تا رسید به آنجا که آخرش حاجتمو من میگیرم... و حرم امام رئوف(ع) را نشان دادند و من یاد پنجره فولاد افتادم!
برگه کجا بود؟شاید اسم من در بیاید، هرچه گشتم نبود، آب شده بود و در زمین فرو رفته بود!
بعد از دقایقی نوبت اعلام قرعه کشی بود، چهارده نفر را کربلا می بردند و نفر دوازدهم 380 بود! من! نام من! اما برگه نبود!
به مسئول گفتم، گفت برگه نیست نمی شود بروی بالا! ماندم مروارید در چشم و عزیزی گفت اگر قسمتت بود برگه را می یافتی! و چهارده نفر تکمیل شد، عکس یادگاری انداختند و نامشان را برای کربلا نوشتند و من ماندم و یک حسرت به اندازه ی 380روز, ماه و یا سال!
چیزی آرامم نمی کرد جز حرف تو، جز قرآن: الیس الله بکاف عبده: آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟(زمر/35)
او مصلحت را این چنین قرار داده بود و حرفش مرحم دردهاست.
نوشته شده توسط :فرزند زمان در 90/2/30 - 10:10 ع : : : نظر
تا شروع کرد به حرف زدن، از غصههایش گفت، از اینکه چقدر عقب است، اینکه شاگرد زرنگ دانشگاه بوده و با اهمال کاری فرصتهای خوب را از دست داده است.
مدام هم، خودش را و گذشته اش را با حال و آیندهی دوستانش مقایسه میکرد، اینکه من چه بودم هم دورهای هایم چه بودند، آنها کجایند، من کجایم!
هرچه میگفتم به خرجش نمیرفت که آینده از آن غصهخورها نیست، گذشته را باید پل آینده کرد، حال که فکر میکنی پل نیست، اینقدر حسرت نخور و از اول شروع کن و می خواستم همان روایتی که از امام هادی علیه السلام که جانم فدایش باد را به او بفهمانم، فرمودهاند: اُذکُر حَسَراتِ التَّفریطِ بِأَخذِ تَقدیمِ الحَزمِ: بجای حسرت و اندوه برای عدم موفقیتهای گذشته، با گرفتن تصمیم و اراده قوی جبران کن. (میزان الحکمة، ج7، ص454)
اما او گوش نمیکرد، تمام وجودش حسرت بود.
بعد از خدا حافظی، با خود فکر کردم، چقدر خوب است که عزیزانی داریم که حرفهایشان هادیمان است!
قرآن را باز کردم، این آیه آمد:«و علامات و بالنجم هم یهتدون: آنان بوسیله ستاره راه مییابند.»(نحل/16)
پیوسته به موج وبلاگی «جانم فدای امام هادی - علیه السلام-»
نوشته شده توسط :فرزند زمان در 90/2/25 - 1:33 ص : : : نظر
باورم نمیشد بعد از آنهمه مدت که قول داده بود، بالاخره به قولش عمل کرده باشد! از بین تمام کارهایش این را تمام کرده و فرستاده بود.
آنقدر زیبا و خواستنی شده که نتوانستم به همان پست «الا الاحسان»که در آن، از او هم تشکر کردهبودم، قناعت کنم.
خواسته بود که نظرم را برایش آف بگذارم، اما اینجا میگویم: زیباست، همانی شده که میخواستم و از شما(ملک الموت اینترنت) به پاس لطف بی منتتان برای آذین بندی چند لحظه سپاسگزارم.
آبی فیروزهای همان رنگی که مورد علاقهام است و گلهای زیبایی که بالا ی هر پست جا گرفته، ترکیب رنگها را دلچسب و دوستداشتنی کرده است.
از دیدنش سیر نمیشوم، به واقع به آنهمه انتظار میارزید، ممنونم.
هرچه بیشتر نگاه میکنم بیشتر یاد آن آیه میافتم، همانی که یک زمان تمام ذهنم را به خود مشغول کرده بود و وقتی از خطاطی خواسته بودم روی برگهای به خط خوش بنویسد تا نصب العینم باشد، با تعجب پرسیدهبود:«معنیش چیست؟!»
و حالا این آیه در کنار دیگر آیات قرآن معنی دیگری برایم پیدا کردهاست:
«صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدونَ: رنگ خدایی و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است و ما تنها او را عبادت می کنیم.» (بقره/138)
چند لحظه، همان رنگیشد که میخواستم و ای کاش فرزند زمان هم، رنگ خدا میشد!
نوشته شده توسط :فرزند زمان در 90/2/17 - 11:32 ع : : : نظر
بسم الله الرحمن الرحیم
ولایتپذیری و تبعیت از امام عصر از وظائف هر مسلمان است و در عصر غیبت، ولی فقیه عهده دار زمام امور مسلمین است. بر هر مسلمانی واجب است تا تبعیت خود را از ولی فقیه خود، هم به صورت زبانی و هم به صورت عملی اثبات کند.
ما وبلاگنویسان و فعالان فضای مجازی وظیفه خود میدانیم تجدید بیعت خود با ولیفقیه را اعلام کرده و اعلام کنیم که حمایتها و همراهیهای ما با گروهها و مسئولین تا زمانی است که در مسیر ارزشهای الهی و اسلامی گام بردارند. ما با کسی عقد اخوت نبستهایم و مرزهای اعتقادیمان را با تمام وجود حراست میکنیم.
ما معتقدیم که مشروعیت مسئولین نظام وابسته به اجرای احکام اسلامی و تبعیت از نایب عام امام زمان (عج) است و اگر کسی در غیر این مسیر گام بردارد، قرار گرفتنش در آن مسئولیت خلاف شرع و قانون اساسی است. ما از مسئولین میخواهیم تا «ولایت پذیری عملی» خود را اثبات کنند و راه را بر هرگونه شایعه و حرفهای حاشیهای ببندند چرا که ما معتقدیم که تبعیت از ولی فقیه در قالب سخنان زیبا نیست و باید این سخنان در عمل ظهور یابند.
تعز من تشاء و تذل من تشاء
بیدک الخیر انک على کل شىء قدیر
جمعی از وبلاگ نویسان و فعالان فضای مجازی
پ.ن: لیست دوستانی که امضا کردند این بیانیه رو اینجا ببینید.
شما هم به جمع امضا کنندگان بیانیه بپیوندید.
نوشته شده توسط :فرزند زمان در 90/2/15 - 8:23 ع : : : نظر
بی هیچ مقدمه ای مهمان کرده بود، نه ره توشه ای داشتم، نه نذری که به خاطرش دلتنگ باشم و قصد زیارت کنم و نه حاجتی به یادم می آمد!
نشستم رو به رویش و مات نگاهش کردم که یک دفعه دختری جلو آمد و با دلـتنگی گفت: می شود برای من نماز حاجت بخوانید؟ مسافرم باید بروم و شما به جای من بخوانید!
نه پرسیدم حاجتت چیست و نه حتی اسمی از او! فقط قبول کردم!
خودش فرستاده بود پس هم نامش را می دانست و هم حاجتش را و من فقط وسیله بودم.
نماز تمام شد و من به جای کسی که نمی شناختم نیت کرده بودم و به جای دعا از طرف او سکوت کردم!
بعد به یاد این آیه افتادم:
قُلْ: ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبّى لَوْلا دُعآؤُکُمْ: بگو: اگر دعایتان نبود، پروردگارتان چه اعتنایى به شما داشت. (فرقان/77)
رو به روی پنجره فولاد بودم و تنها حاجتم از دل به زبانم آمد!
نوشته شده توسط :فرزند زمان در 90/2/11 - 2:21 ع : : : نظر