سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از بلاگ تا کربلا -->

زندگی خوش رنگ نیست و من اصلا این روزها رو دوس ندارم!

یک موضوعی پیش اومده که کلی فکرم رو مشغول کرده، دیروز دوستم گفت مگه خودت عقل نداری؟ فکر کردم دیدم، خیلی وقته که عقلم رفته مرخصی! حالا نمی دونم با چی فکر کردم؟ عقله حتی اینقدر ازم حساب نمی بره که بهش بگم برگرد، برگرده!

بعدش می بینم ای دل غافل! اگر دردم یکی بودی چه بودی؟ دلم برای خودش دلی دلی کنان می خونه:

                                       ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد                در دام مانده صید و صیاد رفته باشد!

واقعا دست عشق از دامن دل دور بادها!

آخه بدتر اینه که نمی دونم عاشق کی شده؟!

همیشه موقع امتحانا قاطی می کردم اما تا حالا اینقدر درصدش بالا نبود!

یکی نیست بگه بچه برو درست رو بخون!

الهی«أین المفر؟!.»


  • کلمات کلیدی : دل‏نوشته
  • نوشته شده توسط :فرزند زمان در 88/4/18 - 12:28 ص : : : نظر