سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از بلاگ تا کربلا -->

کل خانه تکانی مرورگر است! از جمع کردن وسایل برای تمیز کردن گرفته تا شام و ناهارش...

تک تک وسایل را که باز میکنیم یاد شما می افتیم، با هر کدام یک یا چند خاطره زنده می شود، ما غریبانه با هم حرف میزنیم و بعد خیره می شویم به آن وسایل و سکوت میکنیم، اما وقتی به هم نگاه میکنیم سعی میکنیم بخندیم ولی اشک گرم روی صورتها را که نمیتوانیم پنهان کنیم، غصه مان میگیرد.

بعد یاد حرف مامان می افتیم که میگفت دختر که گریه نمیکند! و حرف شما که میگفتی چی شده، اشکتان را نبینم... حتی یاد حرف های مادربزرگ که میگفت از شادی شما خوشحالم...

کاش هیچوقت سنت خانه تکانی نبود که ما اینقدر مجبور نباشیم خاطرات را ورق بزنیم!

این روزها «هانیکو» را هم دوباره پخش میکنند و ما حسرت زده مقابلش می نشینیم و سعی میکنیم شما را در آنجا بببینیم و به او حسادت کنیم که پدر و مادرش، پدر بزرگ و مادربزرگش هستند و شادی مادرش و دلجویی های پدرش و حمایتهای مادربزرگش چقدر جای خالی شما را بیشتر میکند، والدین...

یاد شما کم بود، خانه تکانی یاد والدین شما را هم زنده کرده است.

چندروزیست که در نمازم میگویم:رب الغفر لی و لوالدی و لوالدی والدیه...


  • کلمات کلیدی : تلخیات
  • نوشته شده توسط :فرزند زمان در 91/12/26 - 2:29 ص : : : نظر