سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از بلاگ تا کربلا -->

ساعت یک ربع به اذان صبح است، خوابم پریده!

داشتم به این فکر می کردم که شماره بعد باب الجواد (علیه السلام) را در مورد امام هادی(علیه السلام) بنویسیم که ابن الرضای ثانی است و ما هم در شماره قبل هرچه کردیم قلممان حرمت ورود به ساحتشان را نداشت و حتی یادداشت سردبیر هم که خودم نوشتم وقتی منتشر شد باورکردنی نبود برایم که کلمه ای در مورد حضرت ننوشته بودم! یا در مورد میلاد حضرت امیر(علیه السلام) بنویسیم که باب الرضا(علیه السلام) هستند و واقعا از دوهفته نامه انتظار می رود در چنین روزی در مورد چنین عزیزی مطلب داشته باشند!

که یک دفعه یاد دبیر تحریریه افتادم که گفته بود این شماره نیست و باید خودم تنهایی مطالب را جمع کنم و از آن طرف یاد فنی مان که استخاره کرده و دستمان را در حنا گذاشته است! اساسنامه که همچنان درگیرش هستم و آن برنامه یک ساله که طراح جلدمان خواسته را ننوشتم.

همه با هم هجوم آوردند و خوابم پرید!

ساعت اذان صبح است و قرآن در دست می خوانم:

وَ إِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ‌ فِی الْبَحْرِ‌ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلَّا إِیَّاهُ، فَلَمَّا نَجَّاکُمْ إِلَى الْبَرِّ‌ أَعْرَ‌ضْتُمْ ? وَکَانَ الْإِنسَانُ کَفُورً‌ا: : و زمانی که در دریا سختی و آسیبی به شما رسد، هر که را جز او می خوانید ناپدید و گم می شود، و هنگامی که شما را [با سوق دادنتان] به سوی خشکی نجات دهد [از خدا] روی می گردانید. و انسان [با اینکه الطاف خدا را همواره در زندگی خود لمس می کند] بسیار ناسپاس است.(اسرا/ 67)

و با خود می گویم: کارگشایی جز خدا می خواهی؟


  • کلمات کلیدی : قرآن
  • نوشته شده توسط :فرزند زمان در 91/3/7 - 3:50 ص : : : نظر